مدرسه خلوت و آرام بود، همه به صف شدند، سرمعلم در ابتدای مدرسه ایستاد و شاگردان در صفهای خلوت پشت سر هم... ناظم صدا زد: سیما کابلی! همه ساکت نشستند. ناظم مدرسه دوباره صدا زد: ثمر بلخی! افسانه بامیانی! صابره افشار! رقیه حسینی! ناگهان بغض گلوگرفته همه شکست... صدای همهمه و گریههای آرام مدرسه را فرا گرفت... ناظم با بغضی فرو خورده گفت: بعد از این برای حضور و غیاب به جایشان بگویید: شهید.